آنیساآنیسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

فرشته ناز مهربون

1 سالگیت مبارک

1394/4/21 0:23
نویسنده : مامان پریسا
455 بازدید
اشتراک گذاری

دختر کوچولوی من بالاخره یک ساله شد

عشق مامان یک ساااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالگیت مباااااااااااااارک

نفس خانم یک روزه من یک سالش شده و دیگه واسه خودش خانمی شده

خدای مهربون بابت تمام روزهای این یک سال چه روزهایی که با هم خندیدیم و شاد بودیم و چه روزهایی که با هم گریه کردیم بابت تمام خوشی ها و شیرینها و سختی ها و بیخوابیهای این یک سال هزاران هزار بار شکرت شکرت شکرت

خدا جونم دختر نازنینمو توی همه حال به خودت میسپارم هیچوقت تنهاش نزار

اینم یه بوس خوشمزه واسه دوستای مجازیم

دختر مامان این روزها همچنان عاشق دالی بازی و چشم گذاشتنه و وقتی هم که میگم چشم هاتو ببند دستاتو میزاری روی چشمهات و میبندیشون گاهی اوقاتم دستاهای کوچولوتو روی چشمهای ما میزاری تا ما چشم بزرایم

به در خیلی خیلی علاقه داری (نمیدونم ما با فامیل دور نسبتی داریم یا ..) آخه شما خیلی خیلی در دوست داری حالا از هر نوعش در خونه در ماشین در نوشابه و یا در ظرف خلاصه از هر نوعش که باشه دوستش داری و مدام تکرارش میکنی

شناختت از حیوانات بیشتر شده مثلا آسمان و نگاه میکنی و با صدای نازک خیلی خوشگل جیک جیک میکنی و دستتو باز و بسته میکنی که یعنی بیاین بیاین و تا میگیم گنجشک یا پروانه چکار میکنه دستتو تکون میدی و پ پ میکنی یعنی پر میزنه

هاپو و صدای هاپ هاپشو میشناسی

به صدای اردکم میگی اک اک

بع بع را قبلا میگفتی و الان نه نه آخرشو یاد گرفتی

به توپ و پا هم میگی پ پ پ

به عکس و تابلو میگی اک اک

اگر هم نخوای چیزی بخوری و نخوای کاری رو انجام بدی سرتو به چپ و راست تکون میدی و امکان نداره اون کار رو انجام بدی

شیرین طلای  من هر وقت آب بخواد میره سمت شیره آب و آب آب میگه البته اوایل قشنگ میگفتی آب ولی از وقتی هاپ و یاد گرفتی آپ آپ میگی

وقتی هم که داری غذا میخوری تا بهت میگیم آنیسا خانم چی میخوره میگی به به

فرمون بر خونمونم شدی و هر چیزی یا هر کسی رو میخوای نشون بدی خیلی خوشگلو ناز و ظریف میگی اینا

یه کوچولو یاد گرفتی از مبلها بالا بری ولی هنوز پایین نمیتونی بیاین وهنوز ترس از ارتفاع داری و حتی از یه پله کوچولوهم پایین نمیای و اینقدر اون بالا میایستی و ا ا ا میکنی تا بیام و بیارمت پایین

چیزهای خطرناک مثل گاز و چایی رو میشناسی و انگشتتو میاری بالا و میگی جی جی جی  ولی با این حال بهشون دست میزنی

پیتیکو پیتیکو کردن رو خیلی دوست داری و کلی با بابا محمود و باباجونی و بعضی وقتهام با متکا پیتیکو بازی میکنی

هر کسی که میخواد از دره خونه بره بیرون باید هزار و یک چیز بگیم تا شما گریه نکنی و یا باید با خودش ببرتت

دایی محمد و خاله مهسام که همچنان ولشون نمیکنی و بیچاره ها باید خیلی آهسته و بی سر و صدا باید بیان و برن

یه شبم که همیجوری داشتیم باهات بازی میکردیم یه دفعه خیلی قشنگ و بامزه گفتی محمد و چندین بار تکرارش کردی و دایی کلی قربون صدقت رفت

جیگرک مامان وقتی میره مغازه دایی محمد دونه دونه کفشارو میندازه پایین و سعی میکنه پاهاشو بزاره توشون

وقتی هم که میخوای بری بیرون حتما باید با همه بای بای کنی و برامون بوس بفرستی (البته علاوه بر دست تکون دادن حودت میگی با با با )

عسل طلا خانم من stretch you arms هم انجام میده البته هم به فارسی و هم به انگلیسی و وقتی میگم انیسا خانمم ورزش کنیم سریع دستهای نازنازیتو تا جایی که میتونی میکشی بالا

یه روز که حسابی اذیتم کرده بودی دستامو تکون دادم و گفتم امان از دسته آنیسا از اون روز به بعد تا میگیم امان امان تند تند دستاتو تکون میدی

 

بزار ببینم اینها چین به نظر خوشمزه میان!!!!!!!!!!!!!!!!!!11

به به چقدر خوشمزسسسسستتتتتتت(اولین تجربه بلال خوردن مهربون دخترم)

 

 

از اونجایی که شیرین خانم من دیگه حاضر نیست توی کریرش حتی تو ماشینم بشینه براش صندلی ماشین خریدیم تا راحت راحت باشه و دیگه رسما با کریرت خداحافظی کردیم

 

 

وقتی خانم کوچولو جدی میشود

وروجک خانم ماااااااا

اینم آقا نویان و آنیسای ما که یک هفته از دخملی ما بزرگتره

یکی از سرگرمی های روزانتم اینه که این میز رو اینور اونور میکشی و کلی باهاش حال میکنی

خوشبختانه از وقتی هوا گرم شده و توی حیاط  آب بازی میکنی دیگه توی حمام گریه نمیگنی و حمام رفتن و دوست داری فقط وقتی میخوام سرتو بشورم گریه میکنی

قند عسل خانم در حال آب بازی

البته خیلی آب رو هدر نمیدی و زودی شیر آب رو میبندیم و شما هم که یاد گرفتی شیر آب کجاست هی میری باز میکنی و ما هی میبندیم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)