آنیساآنیسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

فرشته ناز مهربون

به دنیا اومدن فرشته ناز مهربون( قسمت دوم)

1393/6/17 17:25
نویسنده : مامان پریسا
489 بازدید
اشتراک گذاری

دلبندم

بالاخره روزه موعود فرا رسید و خداروشکر دیگه انتظارا داشت  به پایان میرسید, صبح ساعت 5 پاشدیم و به همراه بابا محمود , مامان جونی , خاله مهسا و خاله طاهره راهی بیمارستان شدیم . اولین نفری بودیم که رسیدیم حتی  هنوز مسئول پذیرشم نیومده بود . خیلی لحظات خوبی بود از طرفی کلی هیجان داشتم که بالاخره میتونم رویه ماهتو ببینم و از طرفی هم یه کوچولو استرس  ولی خداروشکر ترسی نداشتم. تو لابی بیمارستان نشسته بودیم و داشتیم آخرین عکسای دوران بارداری رو میگرفتیم و کلی بهمون خوش گذشت و خندیدیم. فقط بدیش این بود که نمیتونستم چیزی بخورم ,آخه از 12 شب به بعد نباید چیزی میخوردم که معدم خالی باشه و بیچاره بقیه ام به خاطره من نرفتن صبحانه بخورن. مسئوله پذیرش که اومد اولین چیزی که گفتم این بود که اتاق vip خالی دارین ؟ و اون هم گفت: نه متاسفانه. دیشب چند تا مریضه اورژانسی داشتیم و پر شده .  کلی ضد حال خوردم فقط بهش میگفتم من اتاقه vip میخوام و بالاخره قول داد که ما توی اولویت باشیم . بابا محمودم کلی دلداریم میداد و میگفت نگران نباش درستش میکنم. خلاصه عزیز دلم کارهای بستریم انجام شد و مامان پریسا همراه یه خانمی وارد بخشه بستری شدیم مامانی هم باهامون اومد که تنها نباشیم . بابا محمود و خاله مهسام تا پشت در باهامون اومدن .خیلی هیجان داشتم. تا اتاقه vip خالی بشه فعلا بهمون اتاقه لوکس دادن . ساکه لوازم شخصیمو تحویل گرفتم و لباسای اتاق عمل و پوشیدم و آماده آماده بودم واسه دیدن روی ماهه فرشته ناز مهربون. خانم دکتر و پرستارا چکاب و کارهای ماقبل عملو انجام میدادن .واسه آخرین بارم صدای قلب نازنینتو از توی شکمم شنیدم. و منتظر بودم تا ببرنم اتاقه عمل . خانوم گلم ,بابا محمودم اومده بود پیشمون. نزذیکای 9 بود که اومدن دنبالمون و من هم خوشحال و خندان با همه خداحافظی کردم و رفتیم پیش به سوی شنیدن صدا و دیدن روی ماه خانوم گل. اتاق عمل خیلی سرد بود و کلی دکترو پرستار  خندون و پر انرژی دورو ورمون بودن. دکتر بیهوشی که آمپول بی حسی رو زد خیلی حس خوبی بود انگار تمام بدنم داغ شد و حسه لذت بخشی بود .بی صبرانه منتظره دیدن روی ماهت بودم و کلی خوشحال بودم. حس خوشحالی عجیبی بود واقعا حسی بود که تا حالا تجربش نکرده بودم کلی بهم حال داد. خانوم دکتر عمل و شروع کرد (9.11) و چیزی نگذشته بود که صدای گریه فرشته مامانی تو اتاق عمل پیچید و فرشته ناز مهربونمون ساعت 9.13 دقیقه صبح توسط خانوم دکتر فرزانه نیک نفس( که یکی از بهترین انتخابهای بودن)  توی بیمارستان صارم با وزنه3330 گرم  به دنیا اومد. وای خیلی لذت بخش بود داشتم بال در می آوردم که بغلت کنم و ببوسمت .باورم نمیشد که دیگه انتظارا به پایان رسیده بود. داشتن بابایی رو پیج میکردن که بیاد اتاق عمل و بند نافتو ببره که هر چی صداش میکردن نمی یومد. تا اینکه دکتر بیهوشی بالای سرم بهم گفت شماره موبایلشو بگو تا بهش زنگ بزنم .بابایی به سرعت برق و باد خودشو رسوند به اتاق عمل تا کوچولوی نازشو ببینه. از اینکه بابایی میتونست تو اون لحظه باشکوه کنارمون باشه خیلی خوشحال بودم و بهم آرامش می داد. بعدآ فهمیدم که همگی رفته بودن تو کافی شابه بیمارستان صبحانه بخورن آخه فکر میکردن خیلی زمان میبره. دلبندم  بالاخره صورت ماهتو به صورتم چسبوندن و باهات حرف زدم واقعا لحظه فراموش نشدنی و بی نظیری بود.توی اتاق عمل صدای گریه ات همه جا رو پر کرده بود. و اونجا بود که باید میگفتیم خدایا هزاران هزار بار شکرت شکرت شکرت     

عزیز دل مامانی, شما رو بردن به بخش نوزادان برای چکاب اولیه و مامانی هم بردن به ریکاوری . بعد از مدتها یه خواب راحت و بی دغدغه داشتم. با اینکه هنوز سری تو بدنم بود ولی خیلی حس سبکی می کردم. حدودا فکر میکنم یه نیم ساعت بعد آوردنم به بخش . اونجا همه منتظرمون بودن و طولی نکشید که شما رو هم آوردن به اتاقمون و همه خوشحال و خندون بودیم. خداروشکر اتاق vip هم خالی شده بود و به اون اتاق منتقل شدیم. و همه چی دست به دست هم داده بود که یه روز خوب و بی نظیرو کناره هم داشته باشیم. 

پرستار آموزش شیر دهی اومد به اتاقمون تا کوچولوی ناز مهمربون گشنه نمونه . با اینکه اولش خیلی سخت بود و به سختی تونستم بهت شیر بدم اما با آموزش های خوب خانم پرستار خیلی زود راه افتادیم. آنیسای عزیزم, اولش خیلی صورتت باد داشت و بدنت پوست پوست و چروک بود اما هر چیزی میگذشت پفت میخوابید.

اولین عکسه دونفرمون چند دقیق بعد از به دنیا اومدنت توی اتاق عمل

اولین عکس فرشته ناز مهربون ساعتی بعد از به دنیا اومدنش

 

                                                          

خدا جونم شکرت شکرت شکرت که فرشته کوچولوم صحیح و سالم بود و همه چیز عالی بود

ممنونم ممنم ممنوم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)