آنیساآنیسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

فرشته ناز مهربون

تولد مامان جونی

1393/8/4 19:50
نویسنده : مامان پریسا
300 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین دخترم

امسال تصمیم گرفتم حالا که خونمون نزدیکه خونه مامان جونیشون شده, واسه تولدش سورپرایزش کنم به همین خاطر مراسممو دو سه روزی زودتر گرفتم که هم شک نکنه و هم اینکه جمعه باشه که بابا محمود خونه باشه تا بتونه بهم کمک کنه. ما که گفتیم خونه عمه فرزانه دعوتیمو و شب میخوایم بریم اونجا , خاله مهساشونم گفتند خونه داییش دعوتن , دایی مسعودم گفت شب میرم خوابگاه. خلاصه من از روز قبلش یواشکی کارامو کم و بیش میکردم اون روزم از صبح با بابایی مشغول بودیم البته خاله مهسا هم بعدازظهر اومد کمکمون که هم واسه مهمونی کمکم کنه و هم واسه شما خوشگل خانوم تل و گل سر واسه رفتن به آتلیه درست کنیم. آخه صبحش آزمون داشت. فکر همه چیز رو کرده بودیم که کسی سوتی نده فقط فقط کریر شما رو یادم رفته بود که از خونشون بیارم که دم غروب مامان جونی زنگ زد و  گفت مگه شما دعوت نیستین پس چرا نمیرین که گفتم ما که تو مهمونیم شک کرد و گفت پس چطور کریر آنیسا رو نبردی که خلاصه یه جوری راست و ریستش کردم. خلاصه خانوم گلم همه چی آماده اماده بود که من زنگ زدم به مامان جونی و گفتم یادم رفته اتو رو از برق بکشم یه زحمت بکش برو و خاموشش کن. همه برق هارم خاموش کرده بودیم و منتظر مامان جونی بودیم. تا درو باز کرد شعر تولدت مبارک و براش خوندیمو کلی شوکه شده بود. مامان جونی عزیز توادت مبارک

خانوم گلمم اون روز کلی باهامون همکاری کرد و دختر خیلی خیلی خوب و ساکتی بود

اینم آنیسا نازنین و دوست داشتنی شب تولد

میز تولد مامان جونی

مامان نازنینم تولدت مبارک انشالله که سالیان سال صحیح و سلامت باشی و سایه ات بالای سرمون باشه و ا ز وجودت استفاده کنیم

واسه شام هم تصمیم گرفتم فقط فینگر فود درست کنم

 میز شام تولو مامان جونی

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان مائده
27 آبان 93 23:00
چه دخمل ناز و خوشمزه ايراستي منم لينكت كردما
مامان پریسا
پاسخ
ممنون عزیزم. لطف داری