آنیساآنیسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

فرشته ناز مهربون

به دنیا اومدن فرشته ناز مهربون( قسمت دوم)

دلبندم بالاخره روزه موعود فرا رسید و خداروشکر دیگه انتظارا داشت  به پایان میرسید, صبح ساعت 5 پاشدیم و به همراه بابا محمود , مامان جونی , خاله مهسا و خاله طاهره راهی بیمارستان شدیم . اولین نفری بودیم که رسیدیم حتی  هنوز مسئول پذیرشم نیومده بود . خیلی لحظات خوبی بود از طرفی کلی هیجان داشتم که بالاخره میتونم رویه ماهتو ببینم و از طرفی هم یه کوچولو استرس  ولی خداروشکر ترسی نداشتم. تو لابی بیمارستان نشسته بودیم و داشتیم آخرین عکسای دوران بارداری رو میگرفتیم و کلی بهمون خوش گذشت و خندیدیم. فقط بدیش این بود که نمیتونستم چیزی بخورم ,آخه از 12 شب به بعد نباید چیزی میخوردم که معدم خالی باشه و بیچاره بقیه ام به خاطره من نرفتن صبحانه ب...
17 شهريور 1393

به دنیا اومدن فرشته ناز مهربون( قسمت اول)

عزیز دل مامانی  از ابتدای بارداریم دلم میخواست طبیعی اون هم به روش زایمان در آب به دنیا بیارمت به همین خاطر از همون ماه های اول استخر و پیاده روی رو شروع کردم . ماه های اول استخر هتل شهر می رفتم و حدودا روزی نیم ساعتم پیاده روی می کردم اما دیگه از ماه هفتم  کلاسای آکوآژیمناستیک بیمارستان صارم رو میرفتم. خیلی مربی های باهال و پر انرژی داشت. تو کلاس خانم اصغری اول کلی ورزش میکردیم و روی تکنیک های تنفسی کار می کردیم و آخر کلاس یه سری یوگا کار میکرد که کلی بهم آرامش می داد بعدشم که می رفتیم توی آب با طهمینه جون کلی میخندیدیم واقعا مربیه بی نظیری بود .اول و آخر کلاسم هم که خانم معماری کلی باهامون حرف میزد و راهنماییمون می کرد و صبورانه...
2 شهريور 1393

آنیسا عسل خاله حمیده

سلام آنیسای نازم سلام خوشگل خاله قربونت بشم امروز شما 2 ماه و 6 روزته و من این وبلاگ و برات درست کردم. فدات بشم خاله خیلی دوست دارم و از پریروز که دیدمت دلم برات تنگ شده، آنیسا جونی من تو رو اندازه کوثر خودم دوست دارم امیدوارم شما دوستای خوبی برای هم بشید. اینم عکس دوماهگی شماست دختر بلا ...
1 شهريور 1393