اولین اردو

مهربون دختر من

یه روز گرم تابستان شما و مامانی به همراه خاله مونا و خاله نگین و بقیه دوستات و ماماناشون راهی پارک آب و آتش شدیم و یه روز خوبی رو کنار هم داشتیم. با اینکه صبح خیلی زود بیدار شده بودی و اما اثری از خواب توی چشمهای نازنینت نبود و کلی بهت خوش گذشت و بازی کردی.

روز خیلی خوبی بود با اینکه مامانی خیلی خسته شد اما حس خوبی داشتم از اینکه شما رو کنار بچه های دیگه میدیدمت حس رضایت داشتم خوشحال بودم که میتونی از زندگیت لذت ببری با اینکه هنوز خیلی کوچیکی اما رضایت و اعتماد به نفس و میتونستم درونت ببینم و لذت ببرم

و اما اولین اردوی گل دخترم به روایت تصویر

خانم خوشگلم در انتظار رسیدن به مقصد

آخ جون رسیدیم

حالا از کدوم طرف باید بریم!!!

قرار بود آب بازی داشته باشین و خیلی سریع لباساتو عوض کردی و د بدو که رفتیم

اولش یکم میترسیدی که بری به سمت آبها ولی یه کوچولو که گذشت به سرعت رفتی و کلی آب بازی و خوشحالی کردی

وای چقدر نی نی

وای وای خیس شدم

مامانی این دمپایی هامو بگیر مزاحممن

باید مراقب دوستامم باشم

آخی خسته شدم بزار یه چیزی بخورم و آماده بشم برای رنگ بازی

دردونه خانم در انتظار اومدن رنگها

اما حوصلت سر رفت و شروع کردی به پاره کردن کاغذها

آخ جون رنگ بازی

بزار یکمم با پاهام رنگ کنم

اما از اونجایی که خستگی ناپذیرین شما وروجکها دوباره پیش به سوی آب بازی

و در آخر هم یکم شعر خوندین و با دوستات بازی کردین

و خوشحال و خندون پیش به سوی خونمون

دختر نازم ایشالله همیشه شاد و خندون و پر انرژی باشی