آنیساآنیسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

فرشته ناز مهربون

9 ماهگیت مبارک

آنیسا خانمم 9 ماهگیت مبااااررررررررررررککککککککککک گل دخترم تو این ماه سرعت راه رفتنش خیلی خیلی زیاد شده و از وقتی پا میشه مدام در حال راه رفتنه و دوره میز میچرخه (خانم گلم پاهات درد میگیره خوب بد نیست یه کوچولو به خودتو مامانی هم استراحت بدیا) البته یه چند ثانیه ای هم میتونی بدون اینکه دستتو جایی بگیری وایستی و یه دو سه قدمی برداری   عاشقه جارو برقی و سشوآری و وقتی مامانی داره جارو میکشه دستتو میگیری به جارو و پا به پای جارو با من خونه رو تمیز میکنی کتاب و مجله رو هم خیلی خیلی دوست داری و ورق میزنی و با هم عکساشونو نگاه میکنیم کلا که معروف شدی به خانم تعجب و هر کسی رو که میبینی و یا هر کسی هر کاری م...
6 فروردين 1394

آنیسا و مجله سیب سبز

یه روز خیلی اتفاقی وارده صفحه اینستگرامه مجله سیب سبز شدم و متوجه شدم که عکسای کوچولوهایی که 1000 تا لایک بگیره به صورت تمام صفحه تو مجله چاپ میکنن . همون موقع یکی از عکسای خوشگلتو براشون فرستادم و خوشبختانه عکسه گل دخترم ظرف 3 روز 1000 تا لایک گرفت و اولین 1000 تایی شد که توی شماره بعدیشون عکس گل دخترمو به صورته تمام صفحه چاپ کردن ...
6 فروردين 1394

8 ماهگیت مبارک

شیرین طلای من هشت مااااااااااااااااهگیت مبارک شیرین طلا خانمم روز به روز شیرین و شیرین تر میشی و کلی شادی و شیرینی به خونمون آوردی تو این ماه خداروشکر غذا خوردنت یه کوچولو بهتر شده البته نه اینکه خیلی بخوریا ولی خوب مثل ماه قبل دهنتو کمتر قفل میکنی( فرنی و حریره بادوم iهم که اصلا دوست نداری و فقط سوپ و پوره برات درست میکنم) موقع شیر خوردنتم کلا از سر و کولم بالا میری و دستای ناز و کوچولوتم که کلا تو دهن و بینیمه از لباس و پوشک عوض کردنم اصلا خوشت نمیاد و با کلی شعر و ترفند باید به زور لباس تنت کنم از حمام کردنم اصلا خوشت نمیاد و توی حمام کلی گریه و جیغ داد راه میندازی توی چهار دست و پا رفتنم دیگه استاد شدی و گوله ...
5 فروردين 1394

7 ماهگیت مبارک

نازناز مامانی هفت ماهگیت مبارک قند عسلم, شیرین دخترم یه ماه دیگه هم گذشت و شما همینطور بزرگ و بزرگتر میشی و من هر روز بیش از پیش بابت داشتن فرشته مهربونم خدا را شاکرم  و خوشحال از اینکه طعم و مزه شیرین مادر بودن رو دارم تجربه میکنه. قند عسل مامانی توی 7 ماهگی و اما جیگر طلا خانم با حالت های مختلف چهره نازنازیش عاشق اون خنده مهربونتم گل دخترم دختر نازنین من دیگه تو این ماه میتونه چهار دست و پا راه بره اوایل این ماه فقط ژست جهار دست و پا رو میگرفتی ولی نمیتونستی روی پاهات بایستی و ولو میشدی روی زمین بعد کم کم و کم کم دنده عقب میرفتی و در نهایت اواخر 7 ماهگیت بود که میتونستی چهار دست و پا بری ولی یه کوچولو ...
5 اسفند 1393

جشن دندونی

فندوق کوچولوی مامانی رویش اولین مروارید لبخندت مبارک آبنبات کوچولوی من از وقتی که اقای دکتر گفتن خودتونو برای اومدن دو تا مروارید کوچولو حاضر کنین مامانی دست به کار شد تا یه مهمونی حسابی برات بگیره .با وجود اینکه تا حالا کار طراحی انجام نداده بودم اما دوست داشتم همه کاراشو خودم انجام بدم. تا اینکه به کمک یکی از دوستای بابایی تم دندونی صورتی رو برای جشن دندونیت طراحی کردم و همه چیز همونجوری که میخواستم عالی از آب در اومد دردونه من امیدوارم یه روزی با دیدن این عکسا به دوران کودکی شیرینت برگردی و ببنی که مامانی و بابایی عاشقانه دوستت داشتن و با چه شوق و ذوقی این جشن رو برات برگزار کردن. البته ناگفته نماند خاله مهسا تو برپایی این ...
28 دی 1393

اولین شب یلدا

 شب یلدا نخستین شب زمستان,طولانی ترین شب سال, شب زایش مهربانی با هم از راه رسید اما امسال به شکلی متفاوت, چرا که اولین سالی بود که فرشته کوچولوی مهربونم کنارمون بود و فقط میتونم بگم خدایا هزاران هزار بار شکرت عزیز دردونه من                        سفیدی برف را برای روحت                         سرخی انار را برای قلبت                       شیرینی هندوانه و بلندای یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم  ...
28 دی 1393

پایش کودک

قند عسل مامانی , با مرکز پایش رشد و تحول کودک از طریق خانم دکتر صداقت توی سمیناری که در بیمارستان صارم تحت عنوان سلامت کودک برگزار شده بود آشنا شدم. خانم دکتر توی اون سمینار مطالب خیلی مفیدی ارایه دادن و کلی از وجودشون بهره بردم. مشاوران این مرکز مامان باباها رو  با روش های صحیح فرزند پروری آشنا میکنند و بر روی رشد کودک نظارت دارن. دختر نازنینم من و بابایی تمام تلاشمونو میکنیم تا شما رو خوبه خوب تربیت کنیم  تا توی زندگیت موفق باشی و از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری.همیشه یادت باشه که عاشقانه دوست داریم و شما نازنین همه زندگیمونی   جیگرکم به توصیه مشاورت یه سری مکعب های رنگی رنگی برات گرفتم و توی هر کدوم رو با چیزای م...
27 دی 1393

6 ماهگیت مبارک

دردونه خانم من 6 ماهگیت مبااااااااااااارررررررککککککککککککک جیگرکم هزار ماشالله  هزار ماشالله خیلی پرانرژی و پر جنب و جوشی شدی و همش میخوای پرواز کنی  6 ماهگی فرشته کوچولوی من دختر نازنینم مامان کم کم و کم کم داره بزرگ و بزرگتر میشه و هر روز یه مهارت جدید کسب مبکنه زمان نشستنت توی این ماه خیلی بیشتر شده و یه چند دقیقه ای بدون کمک خودت تنهایی میشینی جدیدن یاد گرفتی برامون سر سری میکنی ,خودتو لوس میکنی و سرتو این ور اون ور تکون میدی دوره سرت بگردم دردونه ی من جیگر طلای مامان دیگه 70 .80 درصد اسمشو میشناسه و وقتی به اسم صدات میکنی برمیگریو با اون لبای قشنگت بهمون لبخند میزنی تا حالا دست و پاهاتو ب...
20 دی 1393