آنیساآنیسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

فرشته ناز مهربون

13 ماهگیت مبارک

دختر دلبند من روز به روز بزرگ و بزرگتر شدی و بعد از یک سالگی تغییرات خیلی چشمگیری داشتی و کاملا حس میکنم که بزرگ و خانم شدی نفسک مامانی نبات کوچولوی من دیگه کامل کامل حرفهامونو متوجه میشه عمل میکنه و جواب میده البته از یکی دو ماه پیش همه این کارارو میکردی اما بعد از یک سالگیت یه شکله دیگه ای این کارارو انجام میدی شیرین کاریهای این ماه دردونه قشنگم: حرف زدن مهربون دخترم خیلی خیلی پیشرفت کرده دیگه تقریبا اول حرف خیلی از کلمه ها رو میگی مثلا به کفش میگی ک , وقتی میخوای بغلت کنم میای پیشم و دستاتو باز میکنی و میگی ب ب ب هر وقتی میخوای بری بیرون میگی د د د به حمام میگی حم حم و از اونجایی که عاشقه آب بازی هستی میری جلوی در حمام وای م...
30 تير 1394

جشن تولد یک سالگی

  آنیسای نازنینم تولد یک سالگیت مبارک دختر عزیزم ,یکی یه دونه من ایشالله همیشه و همه جا به لطف خدا سالم و شاد و موفق باشی و از ثانیه ثانیه زندگیت لذت ببری از اونجایی که پروانه رو خیلی دوست داری مامانی تصمیم گرفت تم تولدت رو گل و پروانه انتخاب کنه که همه کارهاشم از طراحی تا اجرا خودم درست کردم و همه رو برات یادگاری نگه داشتم تا وقتی بزرگ شدی کلی باهاشون ذوق کنی و خوشحال بشی متاسفانه شب تولدت خیلی سرحال نبودی پرنسس کوچولوی من شب تولدش         دوستوووووووووووووووووووون دارم   بزار یه چرخی بزنم ببینم مهمونا چیزی نمیخوان تزیینات تولد پله های...
21 تير 1394

1 سالگیت مبارک

دختر کوچولوی من بالاخره یک ساله شد عشق مامان یک ساااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالگیت مباااااااااااااارک نفس خانم یک روزه من یک سالش شده و دیگه واسه خودش خانمی شده خدای مهربون بابت تمام روزهای این یک سال چه روزهایی که با هم خندیدیم و شاد بودیم و چه روزهایی که با هم گریه کردیم بابت تمام خوشی ها و شیرینها و سختی ها و بیخوابیهای این یک سال هزاران هزار بار شکرت شکرت شکرت خدا جونم دختر نازنینمو توی همه حال به خودت میسپارم هیچوقت تنهاش نزار اینم یه بوس خوشمزه واسه دوستای مجازیم دختر مامان این روزها همچنان عاشق دالی بازی و چشم گذاشتنه و وقتی هم که میگم چشم هاتو ببند دستاتو میزاری روی چشمهات و میبندیشون گاهی اوقاتم...
21 تير 1394

کارگاه مادر و کودک نیلوفر آبی

دخترک دلبندم از وقتی شما تو شکم مامانی بودی تصمیم گرفتم که برای دو زبانه و یا شاید در اینده چند زبانه شدنت اقدام کنم و از هفته 32 بارداری برات آهنگ های صوتی انگلیسی رو میزارم و از همون موقع  با خانم مونا منتها و کلاساش آشنا شدم (کارگاههای مادر و کودک برای پرورش کودک دو زبانه). مونا جان خودش یه دختره پنج شیش ساله داره که دو زبانست و مثل بلبل مثل زبان مادری انگلیسی حرف میزنه و البته مولف کتاب پروش کودک دو زبانه هم هست. خیلی مشاورهای خوبی تا حالا بهم داده و ازش ممنوم و امیدوارم همیشه و همه جا توی کاراش موفق باشه. وقتی به دنیا اومدی میخواستم کلاسات رو شروع کنم اما متاسفانه برای زیر یک سال کلاس نداشتن و صبر کردیم تا بالاخره یک سالت شد. را...
21 تير 1394

11 ماهگیت مبارک

دردونه خانمم 11 مااااهگییییییییییییت مبارک   شیرین کاریهای این ماه نفس طلا خانمم گل دخترم مااااااااااااااااااماااااااااااااااااااااااااا میگه با هر بار صدا کردنم کلی ذوق میکنم و قربون صدقت میرم ( جدیدا یاد گرفتی وقتی خوابت میاد و یا کارم داری و گشنته تند تند میگی ماماماماما)  جااااااااااان مامان عزیزکم نفس طلای من وقتی هنوز راه نیوفتاده بودی خیلی دوست داشتم که تند تر راه بیوفتی اما با راه افتادنت دیگه اصلا آروم و قرار نداری و از وقتی که پا میشی تا وقتی که دوباره بخوابی مدام در حال راه رفتن و ورجه ورجه کردنی     آخه گل دختر من یه دقیقه هم بگیر بشن و استراحت کن خسته میشی خوووببببب...
4 خرداد 1394

جشن قدم

  گل دخترم تاج سرم قنده عسلم راه افتاده آنیسای نازنینم قبل از اینکه راه بیوفتی تصمیم داشتم برات یه جشن قدم کوچولوی خودمونی بگیرم اما از اونجایی که شما خیلی زود راه افتادی و توی تعطیلات نوروز بود و سرمون حسابی شلوغ بود موفق نشدم برات جشن بگیرم تا اینکه تصیمیم گرفتم جشنتو با تولد بابا محمود یکی کنم که اوله اردیبهشت بود اینم از خانم خوشگله من روز جشنش و اما تزیینات خونه که همش کا دسته مامانیه   گیفت های جشنمون   و بالاخره کیک جشن نازنین دخترم من   جایگاه پرنسس خانم و خوده پرنسس خانم   سلام به همه دوستای مجازیمون جای همگی خالی ...
4 خرداد 1394

10 ماهگیت مبارک

شیرین عسلم 10 ماهگییییتتتتتتتتتت مبارککککککککککککک هووووووووووورررااااااااااااااا آنیسا جونم راه افتاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد دلم به تاپ تاپ افتاد( به قوله مامانه سارینا کوچولو) دختره دلبنده من بالاخره شما یواش یواش راه افتادی و از سن 9 ماه و 10 روزگی دیگه روی پاهای خودت مسلط شدی و یواش یواش قدم برداشتنات بیشتر و محکم تر شد قربون دختره باهوش و با اراده خودمم برم که تند تند همه چیزو یاد میگیره و اما شیرین کاریهای این ماه گل دخترم کلا که عاشق موبایل و تلفنی و هر جا ببینیشون شیرجه میزنی به سمتشون اما تو این ماه وقتی گوشی دستت هست و بهت میگم الو کن زودی گوشی رو میبری سمته گوشت البته بیشتر به سمته پشته سرت ...
27 فروردين 1394

اولین سفرت (سفرنامه)

خانم گلم , قنده عسلم , گل دخترم توی تعطیلات نوروز امسال تصمیم گرفتیم که به مسافرت بریم اما بازم تا آخرین لحظه مردد بودم که بریم یا نریم چون نمی خواستم گل دخترم توی مسافرت اذیت بشه به خاطره همین نزدیکترین جا یعنی شمال و انتخاب کردیم تا توی ماشین اذیت نشی( البته وقتی شما تو 4 ماه بودی یه سفره دو روزه به خمین داشتیما) صبح ساعت 5 از خواب پا شدیم که زود راه بیوفتیم تا به ترافیک های نوروزی بر نخوریم البته شما هم اون ساعت بیدار شدی و خوشحال و خندان و پر انرژی بودی. خلاصه راه افتادیم به امیده اینکه تو ماشین بخوابی اما خواب بیخواب و از خوابیدن خبری نبود (آخه همیشه تو ماشین میخوابیو و راه رفتن ماشین برات بهترین لالاییه) تا وقتی وایستادیم و صبحون...
23 فروردين 1394

اولین بهار

دلت آبى تر از دریا عزیزم به کامت گردش دنیا عزیزم الهى همیشه چون گل بخندى بهارانت خوش و زیبا عزیزم   *یا مقلب قلب ما را شاد کن* *یامدبر خانه را آباد کن* *یامحول احسن الحالم نما* *از بدیها فارغ البالم نما* امسال عیدمون رنگ و بوی دیگه ای داشت چونکه که یه فرشته ناز مهربون کنارمون بود و به خونمون رنگ و بوی دیگه ای داده بود گل دخترم دردونه من سال نوت مبارک اینم از سفره هفت سین امسالمون که آخر هم موفق نشدم از شما کنارش یه عکس بگیریم و اما تقویم سال 1394 با عکس های نازدار بانوی من که عیدی دادیم به مهمونامون که همیشه و همه روز به یادش باشن ...
23 فروردين 1394